مانیمانی، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

مانی: هدیه ی خدا

چیه خب؟؟!!

قربون گلم برم که بعد از کلی بالا و پایین پریدن و شیطنت، از خستگی ابنجوری به میز تکیه می دی. فدای نگاه نازت.  می بوسمت نازنینم.  دوستت دارم ...
1 ارديبهشت 1393

مسافر سوار کردم ....

خرسی که مامان جون قبل از تولد مانی واسش خرید،اینجا دوست جون جونی عزیزمه.نازنینم خودش تو روروک جا نمی شد خرسی رو هم سوار کرد.... این عکس 3-4 ماه پیش گرفته شده... وقتی مانی جون تو روروک می نشست. الان نازنینم خودش راه می ره.... ...
29 بهمن 1392

خدا شانس داده

      خدا شانس بده. ما تا 20 سالگی نمی دونستیم کی به دنیا  اومدیم و نمی دونستیم که باید واسمون مهم باشه. اولین باری که شنیدم و بهم گفتن "تولدت مبارک" از تعجب شاخ در اوردم. چون معنیشو نمی فهمیدم...... حالا تو این دوره زمونه هفته ای سه بار تولد می گیرن..... تازه لباسش رو هم با کیکه ست می کنن .....  ...
7 بهمن 1392

بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین ...

      امان از وقتی که پدر و پسر هر دو سر به هوا باشن ......   یادتونه .... اون قدیما هممونو مینشوندن تو یه ردیف و ازمون عکس یادگاری می گرفتن ..... اینم انجمن نخبگان آینده ... کافیه فقط 20 سال دندون رو جیگر بزارین....    ...
27 دی 1392